موفقیت به روایت دکتر میثم شکری ساز

شاید قبلا رازهای موفقیت را از روایت های مختلف شنیده باشید اما من قصد دارم رازها و چالش های موفقیت را از زبان این مرد بزرگ و شریف برایتان به تصویر بکشم.

رازهای موفقیت به روایت دکتر میثم شکری ساز | معلمان و آموزش دهندگان، معمولا خود افرادی آگاه و شایسته اند، شایستگانی بی دریغ و درخور که در پیمودن پله های موفقیت هرگز تنها نیستند و دغدغه اشان همراهی و کمک به دیگر افراد در رسیدن به قله ی موفقیت است. موفقیتی که هر گز تصادفی نیست و پشتوانه ی تلاش، کوشش و آگاهی را می طلبد. موفقیتی از نوع پایدار و غیر تصادفی، موفقیت زود گذر شاید تصادفی باشد اما قطعا موفقیت پایدار تصادفی نیست.
گویند که زکات علم آموزش دادن است و بس، و چه خوش که این آموزه ها خود از زبان فردی موفق، فرهیخته و پویا باشد که وجود و موقعیت اجتماعی اش خود گویای همه چیز است. فردی کارآفرین، تلاشگر، خادم مردم و نهایتا در یک کلمه انسان، فرد موفقی که همیشه دست دیگران را در مسیر پر پیچ و خم جاده های نا امیدی و تلاش های بی وقفه گرفته و خستگی اشان را بر دوش خود می کشد. شاید قبلا رازهای موفقیت را از روایت های مختلف شنیده باشید اما من قصد دارم رازها و چالش های موفقیت را از زبان این مرد بزرگ و شریف برایتان به تصویر بکشم. مردی با اراده ی آهنین و شانه هایی از جنس کوه که وجودش را هر لحظه راسخ تر و استوار تر می سازد. مردی با نام دکتر میثم شکری ساز، کارآفرین به نام که با تمهیدات و عزم راسخش در حال حاضر در زمینه های گوناگون برای جوانان، بانوان ایرانی، نان آوران خانواده و … هزاران فرد دیگر اشتغال زایی کرده است. در این مقاله قصد دارم که رازهای موفقیت از زبان دکتر میثم شکری ساز را برایتان بازگو کنم. اولین باری که این آموزه ها را شنیدم و یادگرفتم احساسی وصف ناشدنی و سرشار داشتم، مطمئنا شما هم دچار چنین حالتی می شوید، در آن لحظه من را هم در شادی و شعف خود شریک بدانید.

رازهای موفقیت

شاید برای بیان راز شماره ی یک مجبور به توضیح مفصل و بی نقص باشم اما با من همراه باشید تا بتوانم حق کلام را ادا کنم. شاید مجبور باشم برای شرح چند راز موفقیت مقالات زیادی بنویسم، تعداد کلماتی که شاید زیاد باشد اما ارزش را دارد اگر بتواند حتی تغییر کوچکی در زندگی شما ایجاد کند. تغییری هر چند ناچیز در این صورت من توانسته ام با درک آموزه هایم از دکتر میثم شکری ساز و انتقال آنها به دیگران، رسالت خود را به انجام رسانده باشم. پس در خواست من از شما این است، با اندکی تامل و تفکر در کنار من باشید.

راز شماره ی یک: مسئولیت صد در صد زندگیمان را بپذیریم و تمامی پیامدهای آن را با جان و دل بر عهده بگیریم. این بدین معنی است که در حال حاضر هر جای زندگی هستیم، قطعا خود مسئول کمبودها و مشکلات و … هستید. در واقع اتفاقاتی که در زندگی ما می افتد نتیجه ی ۹۰ درصد اعمال و واکنش های ماست. اگر بخواهیم رویدادی را در زندگی ۱۰۰ درصد لحاظ کنیم، قطعا فقط در ۱۰ درصد اولیه ی رخداد آن ما هیچ دخالتی نداریم و ۹۰ در صد تبعات آن صرفا نتیجه ی تمامی واکنش های ما نسبت به آن رویداد است.
معمولا برای باز گو کردن چنین قانونی می توانیم از فرمول زیر استفاده کنیم:

رخداد (۱۰%) + واکنش نسبت به رخداد (۹۰%) = نتیجه(۱۰۰%)

۱۰ درصد اولیه ی روی دادن اتفاق معمولا در دستان ما نیست و اما ۹۰ درصد واکنشی که نسبت به آن رخداد داریم قطعا تحت کنترل ماست.

برای روشن تر شدن این مفهوم، آوردن مثال زیر خالی از لطف نیست. فکر کنید که اول صبح شنبه از خواب بیدار شده اید و بعد از اینکه دست و روی خود را شسته و پشت میز صبحانه نشسته اید که به اصطلاح دلی از عزا در بیاورید، یک دفعه فرزندکلاس اولیتان از راه میرسد و هنگام نشستن پشت میز لمبر کوچکی می خورد و فنجان چای شما را در زمین و آسمان معلق می کند. حال تصور کنید که در آن لحظه با کت و شلوار رسمی اتوکشیده و مرتب، آماده ی رفتن به سر کار هستید که یک دفعه پیراهن سفید رنگ شما با رنگدانه های چای یکی می شود. تصور کنید پیراهنی سفید با لکه ی پاشیده ی چای در جلوی سینه ی آن. در آن لحظه چه احساسی دارید، قطعا بسیار عصبانی و خشمگین شده اید چرا که ساعت در حال گذر از ساعت ۸ است، لباس شما نیاز به تعویض دارد، سرویس فرزندتان هنوز از راه نرسیده و می خواهید که سر وقت به سر کار برسید. قطعا در این حالت دو واکنش خاص نشان می دهید، اگر همان لحظه عصبانی شده و بر سر فرزند و همسر خود داد بزنید و سریعا لباس خود را عوض کرده و صبحانه خورده و نخورده، سوار ماشین شده و با عجله راهی محل کار شوید، در راه با عجله ی تمام رانندگی می کنید و در همین حین به علت خشم و عصبانیت تان، رانندگی ماشین جلویی برایتان غیر قابل تحمل می شود و سبقت نابجایی از آن می گیرید و زیر لب چیزی می گویید، که البته از بخت بدتان امکان دارد که راننده ی مورد نظر فرد سر به راهی نباشد و با سرعت تمام جلوی ماشین تان بپیچد و بساط دعوا و کش مکش را فراهم کند. حالا دیگر ساعت دارد از ۹ می گذرد. به اجبار تمام از ماشین پیاده شده اید و مشغول جدل می شوید که در این بین یک سیلی محکمی هم نوش جان می کنید و دعوا همینگونه شروع می شود و بقیه ی ماجرا که مطمئنا به راحتی برایتان قابل تصور است، دعوا و کلانتری و پلیس و شکایت و الی آخر، روزتان تمام شد و شما هنوز درگیر خشم و عصبانیت و تبعات واکنش خود نسبت به رخداد هستید و قطعا با مراجعت به خانه عصبانیت وصف ناشدنی دیگری نیز ناشی از تبعات حادثه را با خود به خانه می آورید.

اتفاقی که به راحتی با یک لبخند، و با یک جمله ی مهربانانه، "پدر جان اشکالی ندارد، الان لباسم را عوض می کنم" و به راحتی و با آرامش خاطر بدون هیچ خشمی به سر کار می رفتید، قابل حل بود. اتفاقی که می شد به راحتی آن را پذیرفت و نادیده انگاشت و بدون هیچ عصبانیتی با آن برخورد کرد. اینگونه بود که تمام هفته اتان ساخته می شد. اما با یک واکنش آنی و بدون کنترل تمامی این حوادث را برای خود به وجود آوردید. قطعا رخداد این حادثه تحت کنترل شما نبود که صرفا ده درصد کل وقایع روزانه ی زندگی تان را تشکیل می دهد اما ۹۰ درصد مربوط به واکنش به وقایع در زندگی تان کاملا تحت کنترل شماست و خود مسئول صد درصدی آن هستید. یعنی اینکه شما مسئول تمامی واکنش هایی هستید که نسبت به رخدادهای زندگیتان نشان می دهید. مسئولیتی از نوع خالص و همه جانبه.
پس برخورد ما نسبت به هر مقوله ای در زندگی، سازنده ی تمامی زندگیمان است.

معمولا دو راه در زندگی پیش روی ما قرار دارد، یا موفق شویم و یا بهانه بیاوریم. اگر می خواهیم که زندگیمان در حال حاضر تغییر کند، بایستی واکنش هایمان را نسبت به رخدادهای فعلی زندگیمان تغییر دهیم تا بتوانیم زندگی مان را تغییر دهیم.

حال اگر بخواهیم که تغییر کلی در نوع واکنش ما نسبت به رخداد ها ایجاد شود، بایستی بتوانیم رفتارهایمان را تغییر دهیم. در این حالت با تغییر واکنش ها در زندگی قطعا زندگی ما متحول خواهد شد.

اگر بتوانیم، وجود مشکل و یا مانعی را در زندگیمان بپذیریم طبیعتا می توانیم واکنش مناسبی نسبت به آن نشان دهیم و در این بین دیگر از شکایت کردن و غر زدن خبری نیست. معمولا زمانی که نمی توانیم چیزی را تغییر دهیم شروع به غر زدن و شکایت می کنیم. آیا تا به حال دیده اید که خود و یا شخص دیگری زمین بخورد و هنگام بلند شدن دائما زیر لب به زمین ناسزا بگوید؟؟؟ قطعا اگر فردی را در این حال ببینید با خود فکر می کنید که دچار مشکل است و قطعا همینطور است چرا که ما نمی توانیم جاذبه ی زمین را تغییر دهیم و اگر زمین بخوریم هم بدون هیچ خشمی بلند می شویم و در واقع رویداد را می پذیریم چرا که ما قادر به تغییر دادن اصل جاذبه ی زمین نیستیم.

معمولا زمانی افراد لب به شکایت می گشایند که قادر هستند اوضاع را تغییر دهند و دوست ندارند آن را بپذیرند. مثلا اگر از شرایط فعلی زندگی تان ناراضی هستید و مدام غر می زنید و شکایت می کنید، مطمئن باشید که قادر به تغییر دادن ان هستید که چنین زبان به شکایت گشوده اید چرا که ما در مقابل حوادثی که قادر به تغییر آن نیستیم پذیرش داریم و هرگز شکایت نمی کنیم اما در عوض در مقابل مشکلات و شرایطی که به راحتی می توانیم آنها را تغییر دهیم زبان به شکایت می گشاییم. پس جای بسی خوشحالی است که می توانیم زندگی خود را متحول کنیم. همیشه آماده و پذیرای اتفاقات زندگیتان باشید چه خوب چه بد، تا بتوانید به راحتی رشد کنید، تجربه کنید و از این تجارب پلی بسازید برای رسیدن به موفقیت. در این حین، هنگامی که با آمادگی و پذیرش کامل در زندگی قدم بر دارید به راحتی می توانید حسب تجربه، بروز مشکلات را از قبل پیش بینی کنید و برای رفع آن ها اقدام کنید. چرا که همیشه قبل از ریزش کوه و سرازیر شدن سنگ های بزرگ، سنگریزه های کوچک به آرامی سرازیر می شوند و اینجاست که اگر مسئول و هوشیار باشید، می توانید به راحتی سنگریزه های کوچک را نوعی هشدار تلقی کرده و در جهت تغییر آنها قدمی بردارید.

حال مطابق با توصیه های دکتر میثم شکری ساز، اکنون در هر شرایطی که هستید و یا هر وضعیت زندگی را که تجربه می کنید، وضعیت مالی، وضعیت شخصی، روحی و سلامتی، مسئول ۹۰ درصدی آن هستید. اگر در شرایط بدی به سر می برید بپذیرید که خود مسئول به وجود آمدن چنین شرایطی در زندگی خود هستید و یا به عبارت دیگر تقصیر خودتان است که در حال حاضر زندگی تان مطابق میل تان نیست. خودتان را گول نزنید و با خود بیرحمانه صادق باشید و در پی تغییر وضعیت زندگی تان قدم های اساسی بردارید چرا که فقط شما می توانید ناجی زندگی خودتان باشید.

همه ی این ها را گفتم تا "بدانید که چقدر توانمندید"، هنگامی که در پایان جلسه ی اول رازهای موفقیت، این جمله را از زبان دکتر میثم شکری ساز شنیدم، احساس قدرت و توانمندی می کردم، احساسی وصف ناشدنی و فراتر از تصور که دلم می خواست شما خواننده های گرامی را نیز در آن شریک کنم. امیدوارم توانسته باشم حق کلام رابه جا آورم. شاید در این مقاله تنها توانستم یکی از رازهای موفقیت را برایتان باز گو کنم اما قول می دهم که در مقاله های بعدی نیز رازهای دیگر موفقیت را با شما به اشتراک بگذارم. پس در مقاله های بعدی نیز با من همراه باشید. چرا که با خواندن هر کدام از این رازها، مطمئنا می توانید زندگی و شرایط فعلی تان را از دید دیگری بررسی کرده و در جهت رفع نواقص آن قدمی اساسی بردارید.